سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.

مرگ مشاور ارشد رضا پهلوی در پاریس تایید شد

در واپسین روز‌های پایان سال 1391، سایت فرهنگ ایران اولین خبر در مورد مرگ مشکوک "رضا معاون" را در پاریس روی خروجی خود قرار داد و مدعی شد که دو ایرانی‌ از جمله "جهانگیر شادانلو" در این رابطه توسط پلیس فرانسه بازداشت شده اند.رضا معاون، مشاور ارشد رضا پهلوی

به گزارش رسانه ایران این سایت در ادامه با استناد به کتاب رئیس پیشین ضد جاسوسی فرانسه، جهانگیر شادنلو را ما?مور وزارت اطلاعات معرفی‌ کرد که وظیفه اصلی‌‌اش گردآوری بریده گان سازمان مجاهدین و سازماندهی حمله به آن‌ سازمان بوده است.

همچنین سایت ایران گلوبال در مطلبی که "غلامعلی بیگدلی" دکترای حقوق از دانشگاه تولوز فرانسه نوشته بود از از مرگ مشاور ارشد رضا پهلوی در پاریس و دستگیری جهانگیر شادانلو در همین رابطه خبر داده و ابراز داشته بود که مرگ این مشاور ارشد در این هنگام، ضربه جبران ناپذیری به روند شکل گیری شورای ملی رضا پهلوی وارد می کند. [اینجا بخوانید]

اکنون اما پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر ضمن تایید خبر مرگ مشاور ارشد رضا پهلوی خبر داد که هیچ نهاد یا خبرگزاری مستقلی اشاره‌ای به عمدی بودن قتل رضا معاون و دستگیری جهانگیر شادانلو نکرده و حتی منابع خبری وابسته به سلطنت طلبان نیز عمدتا در مورد مرگ شخص مذکور سکوت کرده و هیچ واکنش رسمی‌ نشان نداده اند.

این ارگان خبری ابراز داشته که "جهانگیر شادانلو" در تماس با یکی‌ از تلویزیون‌های مستقر در واشنگتن، به قتل رسیدن رضا معاون را شایعه خوانده است. وی همچنین وعده داده در مورد آنچه که از آن‌ به عنوان شایعه نام برده توضیحاتی‌ را ارائه دهد.

همچنین آقای شادانلو در گفتگو با پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر، خبر دستگیری خود را تکذیب کرده و آن‌ را شایعه مجاهدین خلق عنوان نمود. 

"فرامرز دادرس" در مورد دستگیری جهانگیر شادانلو به پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر گفته: "شادانلو از یک هفته پیش از مرگ معاون در مسافرخانه او به سر می برده و گویا مشغول بنایی و تمیز کردن و تبدیل سالن غذاخوری و جشن مسافرخانه معاون به رستوران بوده است. هنگامی که پلیس به محل می آید شادانلو و یک ایرانی دیگر را برای بازجویی بازداشت می کند و شادانلو مدت یک روز در زندان بود و سپس با حکم بازپرس زیر کنترل دادگستری آزاد شد و جسد رضا معاون را برای کالبد شکافی به پزشکی قانونی فرستاده اند ولی تا امروز هنوز پاسخی داده نشده است. چون شایعه چاقو خوردن و تکه تکه شدن صحت ندارد و مرگ ظاهرا مانند سکته می باشد ولی امکان قتل به صورت خفگی یا مورد دیگری هنوز منتفی نشده است. مسئله مهم این است که گاو صندوق معاون باز شده و گویا خالی شده است. این در زمانی صورت گرفته که شادانلو در آن محل بوده و همسر و پسر معاون می گویند که معاون را کشته اند و همه در فرانسه می گویند که کار شادانلو است."


.

«ارمیا» ،خواننده ای در خدمت منافقین
حضور زنی محجبه به نام اِرمیا که علاقه مندی زیادی به خوانندگی دارد توجه همگان را به وی جلب کرد.او معتقد است داشتن حجاب و خوانندگی تضادی با دین داری ندارد و موجب نمی شود انسانی که دین دار است خود را از شادی ها محروم کند و دین تنها برای عزا و غم نیست.

باشگاه خبرنگاران ،  یکی از شبکه هایی که در حوزه تغییر سبک زندگی ایرانی و اسلامی در تاریخ 28 اکتبر 2010 افتتاح شد شبکه من و تو1 (Manoto1) است.
رسالت این شبکه، تغییر سبک زندگی ایرانیان و هجمه به ارزش های دینی و اسلامی بوده و به نوعی مکمل شبکه تلویزیونی بی بی سی فارسی است. حال آنکه در قالب سرگرمی خواسته های خود را در لوای سرگرمی و غفلت به مخاطب خود القا می کند. شبکه من و تو برای اغوا گری هر چه بیشتر، با پخش برنامه های روز دنیا نظیر فیلم، سریال، موسیقی و برنامه هایی نظیر سالی تاک، دکتر کپی و بفرمائید شام، در طول سه سال گذشته مخاطبان خود را جذب کرد.

یکی از برنامه های شبکه من و تو که مخاطبان، این شبکه را با آن شناختند آکادمی موسیقی گوگوش(Googoosh Music Academy) است.



این مسابقه از اولین سال تاسیس تا به حال، دو مرتبه اجرا و به پخش در آمده و برای سومین بار در سال 2013 میلادی آکادمی موسیقی گوگوش مجددا برنامه خود را آغاز کرده است. در سری جدید این مجموعه حضور زنی با حجاب به نام اِرمیا که علاقه مندی زیادی به خوانندگی دارد توجه همگان را به وی جلب کرد. این در حالی که سیاست های شبکه من تو که در تضاد صد در صدی با ملاحظات اسلامی است و با حضور زنی با حجاب در تناقض می‌باشد. از این جهت چرایی این امر در شبکه من و تو قابل بررسی است. با نیم نگاهی به‌ کلیت شبکه من و تو و آکادمی موسیقی گوگوش می توان ابعاد حضور اِرمیا در این مسابقه را واکاوی کرد.



شبکه من و تو را چه کسانی مدیریت می‌کنند؟

شبکه من و تو وابسته به شرکت تلویزیونی مرجان، توسط کیوان و مرجان عباسی راه اندازی شد. کیوان عباسی در سال های گذشته برای ادامه تحصیل و کار به کشور انگلستان سفر کرده و بعد از مدتی توانست حق اقامت دائم در این کشور را کسب کند. وی فرزند فریبرز عباسی، مدیر تلویزیون شبکه پارس و یک شبکه غیر اخلاقی در کانادا می باشد. او به همراه مرجان عباسی به مدت شش سال در شبکه های وابسته به پدرش فعالیت تبلیغاتی داشته است.

کیوان و مرجان عباسی که طبق بعضی از گفته ها و داشتن تشابه فامیلی، خواهر و برادر هستند، در سال 2001 در لندن با یکدیگر ازدواج کردند، هرچنداین امر توسط هیچ یک از آن ها تایید و یا نفی نشده است اما طبق آئین بهایت این امر چندان دور از واقعیت نیست. خانواده عباسی، وابسته به سرویس اطلاعاتی انگلیس، بودجه خود را توسط فردی به نام «مک وولین» به عنوان رابط میان وزارت خارجه انگلیس و شبکه من و تو تهیه می کنند.


کیوان و مرجان عباسی

 

فریبرز عباسی و دو فرزندش (از سمت چپ، کیوان عباسی)

مدیرت شبکه من و تو توسط کیوان عباسی اولین تجربه ‌وی محسوب نمی شود، او پیشتر شبکه تلویزیون اینترنتی فارسی زبان «ببین تی وی» را راه اندازی کرد و در آنجا با همکاری و تربیت افرادی نظیر رها اعتمادی، تیام بصیر و سیاوش حبیی که از گردانندگان اصلی شبکه من تو هستند، اولین گام رسانه ای خود را برداشت.

وابستگی این شبکه به سلطنت طلبان نیز قابل تامل است، حمایت همه جانبه شبکه من و تو از خانواده پهلوی و ساخت و پخش مستند از «تهران تا قاهره» که به طور آشکار به حمایت از دوران پهلوی پرداخته بود وجه دیگری از این شبکه را افشا کرد.

فرح دیبا در مستند تهران تا قاهره

این شبکه در جدیدترین مسابقه آکادمی موسیقی گوگوش زنی با حجاب را وارد بازی خود کرد. اما به راستی هدف مدیران شبکه من و تو از این امر چیست؟



آکادمی موسیقی گوگوش چیست؟
آکادمی موسیقی گوگوش یکی از پر بیننده ترین برنامه های این شبکه ماهواره ای است.





این بخش از برنامه تلویزیونی، با همکاری خواننده فراری و سلطنت طلب، گوگوش، هومن خلعتبری (همسر گوگوش) و همچنین بابک سعیدی به اجرا در می آید، به ادعای گردانندگان این شبکه، هدف از ساخت این مجموعه کشف استعداد های موسیقی می باشد. این آکادمی برای رسیدن به خواسته خود با نام نویسی از افراد علاقه مند و تست افراد در نهایت چهارده نفر را برای مسابقه آماده می کند.

این افراد با تمرین های مداوم و رقابت با یکدیگر و همچنین با گذراندن آموزش های لازم، توسط سه داور و مربی مسابقه یکی پس از دیگری از گردونه مسابقات خارج می شوند. در ابتدای مسابقه چهار نفر از برگزیدگان توسط داوران حذف می شوند و ده نفر باقی مانده نیز با نظر مخاطبان شبکه به رقابت پرداخته و در نهایت توسط آن ها انتخاب می شوند.

این سبک از مسابقات موسیقی تازگی ندارد و در سال های نه چندان دور این سبک برنامه ها، توسط شبکه های ماهواره ای ترکیه، آمریکا و حتی عرب پخش شده است اما کپی ایرانی آن تا به حال وجود نداشته و آکادمی موسیقی گوگوش برای اولین بار با استفاده از خواننده ای معروف اولین قدم را در این باره برداشت.


آکادمی موسیقی گوگوش با کپی برداری از مسابقه امریکن آیدل(American Idol) فعالیت خود را آغاز کرد.  امریکن آیدل یکی از پر مخاطب ترین مسابقات تلویزیونی تاریخ آمریکا است که در نهایت، علاقمندان به خوانندگی با رقابت با یکدیگر و رای و نظر مخاطبان توسط، تلفن، اینترت، پیام کوتاه، انتخاب می شوند.


امریکن آیدل (American Idol)

 


آکادمی موسیقی گوگوش (Googoosh Music Academy)

هر چند از دیدگاه کیفی برنامه آکادمی موسیقی گوگوش در نسبت با برنامه امریکن ایدل فاصله قابل توجهی دارد اما در کلیت امر هر دو در یک مسیر و در یک هدف قرار دارند. نکته ای قابل توجه به عنوان وجه تفاوت این دو برنامه مطرح است. برنامه امریکن ایدل مسابقه ی خود را به طور زنده از شبکه فاکس پخش می کند حال آنکه در مسابقه آکادمی موسیقی گوگوش این امر اتفاق نمی افتد و برنامه ضبط شده در ساعت معین پخش می شود.


این امر(پخش برنامه به صورت ضبط شده) در هر سه دوره آکادمی شائبه تقلب و جهت دهی به مسابقات را برای مخاطبان شبکه من و تو ایجاد کرده است، به نحوی که تعداد زیادی از کاربران در شبکه های اجتماعی بار ها به آن اشاره کرده اند و انتخاب افراد برتر در آکادمی را نه بر اساس انتخاب خود، بلکه به دل خواه مدیران و یا داوران برنامه می دانند.



اعتراض مخاطبان مسابقه آکادمی به انتخاب شدن افراد بی صلاحیت

حضور افراد نه چندان قوی در خوانندگی و انتخاب شدن افرادی که به هیچ وجه شایستگی برتر بودن را ندارند از مورادی است که در پخش غیر زنده برنامه آکادمی گوگوش مورد چالش قرار گرفته است، حال آنکه این شبکه با توجه به تجهیزات و کادر و همچنین تجربه به دست آمده در چند سال گذشته، توانایی پخش زنده‌ی این برنامه را دارد. از این حیث است که مخاطب این شبکه، حق شک در به حساب آمدن یا نیامدن رای خود را دارد. اما شبکه من و تو تنها در این ایستگاه متوقف نشده است و با خط و ربط دادن به مسابقه آکادمی، اهداف کلان خود را پیگری می‌کند.

بدون شک، حتی ساده لوح ترین افراد، منکر بی هدف بودن شبکه من و تو  نیستند و هیچ شخصی نمی تواند بپذیرد که این شبکه هر ساله با صرف میلیون ها دلار، تنها برای ایجاد لحظاتی سرگرم کننده برای مردم فارسی زبان تاسیس شده است .در حالیکه نمی توان از حضور عناصر بهایی و سلطنت طلب نظیر کیوان عباسی در راس مجموعه شبکه و و یا رها اعتمادی مجری بهایی برنامه موسیقی آکادمی گوگوش، چشم پوشی کرد.

به این دلیل، حضور تعجب آور زنی محجبه در مسابقه خوانندگی، با رعایت حجاب حداقلی را نمی‌توان جزء طبیعیات آکادمی موسیقی دانست چرا که این امر حتی باعث ایجاد بحث و جدل میان مخالفان و موافقان حجاب وی در شبکه های اجتماعی شده است.  گذشته از پرداختن به اظهارات مخاطبان، نکته قابل تامل چرایی پذیرفتن وی در آکادمی، توسط مدیران بالادستی شرکت تلویزیونی مرجان می باشد.

اما به راستی شرکت تلویزیونی مرجان چه هدفی را دنبال می کند و چرا اِرمیا بر خلاف موازین و قوانین جاری در شبکه من و تو وارد مسابقه شده است؟




اِرمیا کیست و در آکادمی چه می کند؟


"اِرمیا" به صورتی کاملا تصادفی! متولد خمین (زادگاه امام خمینی (ره) ) است؛ او زنی است که مخاطبان شبکه بهایی "من و تو" برای اولین بار با دیدن او دچار تعجب و یا بعضاٌ حیرت شده و همین موضوع سبب شد تا عده ای او را مورد تمسخر قرار داده و عده ای داشتن حجاب و یا نداشتن حجات را حقی انسانی برای وی قلمداد کرده و از ملامت کردن او مانند بسیاری از دیگران خودداری کردند.



حضور ارمیا در قسمت اول آکادمی موسیقی گوگوش با حجابی بسیار کامل تر از زنان و دختران داخل کشور چنان شوکه کننده بود که تا به امروز  بعد از گذشته بیش از 15 هفته مهمترین صحبت بین بینندگان آکادمی گوگوش موضوع اِرمیا است.



وی علی رغم داشتن حجاب برای تست به آکادمی ورود کرد و توانست با رها کردن صدایش برای تست خوانندگی و ورود به جرگه مسابقه دهندگان شایستگی خود را به هومن خلعتبری و بابک سعیدی اثبات کند.


چهره اِرمیا به اعتراف تمامی بینندگان شبکه خاندان عباسی، معصومانه و حیامندانه بود.


او در همان جلسه به هنگام خواندن دچار خجالت شده بود و حتی در روز های بعد از قبولی و به هنگام تمرین برای مسابقه این امر در او مشهود بود.


به گفته وی، او همیشه آرزوی شرکت در مسابقه آکادمی گوگوش را داشته است اما به دلیل داشتن حجاب خود را وارد این عرصه نمی کرد. مشوق اصلی او همسر وی بوده و او معتقد است داشتن حجاب و خوانندگی تضادی با دین داری ندارد و موجب نمی شود انسانی که دین دار است خود را از شادی ها محروم کند!، و دین تنها برای عزا و غم نیست.!!
اِرمیا همسری آلمانی دارد و خانواده‌ی آن ها مسیحی می باشند اما وی در صحبت هایش مشخص نکرد که آیا همسرش مسلمان شده است و یا خیر؟!


اِرمیا به مانند دیگر زنان آکادمی مردان را درآغوش نمی گیرد، از دست دادن با نامحرم خودداری می کند و در جایی که همگان با یکدیگر در حال رقصند او در انتها ایستاده و دیگران را تماشا می کند.
در واقع او در آکادمی موسیقی گوگوش با حیا ترین فرد محسوب می شود.!!!


اِرمیا دین را به زعم خود تفسیر می کند و نه آنچه در قرآن کریم آمده است و گویی نمی داند در آیه 32 سوره احزاب آمده است:

یا نِساءَ النَّبِیّ‏ِ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا

اى همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر] نیستید، اگر سَرِ پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آنکه در دلش بیمارى است طمع ورزد؛ و گفتارى شایسته گویید


او تنها بخشی از دین را قبول دارد که مورد پسندش واقع شود. اِرمیا علت حضور خود در مسابقه را علاقه زیاد به خوانندگی و همچنین دادن اعتماد به نفس به کسانی که به دلیل موانعی مانند حجاب نمی‌توانند به علاقه خود بپردازند، اعلام کرده است. این جمله او شباهت زیادی با جمله هومن خلعتبری دارد، او در قسمتی از پخش مسابقه، حضور اِرمیا را در آکادمی را همین امر تلقی می کند.

با نگاهی کاملا خوشبینانه و گذشته از تمامی شایعات در رابطه با وی می توان گفت، او در بازی مدیران شبکه من و تو قرار گرفته و از اتفاقات روی داده و استفاده ابزاری از خود بی خبر است.


با بررسی قسمت اول آکادمی گوگوش تا قست های پایانی آن می توان به خوبی روند نزولی حیا در اِرمیا را مشاهده کرد.

با این ارزیابی به خوبی می توان دریافت او در نسبت به گذشته خود از حیامندی کمتری برخوردار بوده و این تحول ظاهری در حالی است که حضور زنی محجبه و خواننده از اساس در تضاد با یکدیگر و از دیدگاه شرع مقدس حرام واقع شده است.

اما بر فرض آنکه این امر اشکالی نداشته باشد نشان می‌دهد اِرمیا از نقطه گذشته خود نیز به سطح پایین تری افول کرده است و این موضوع دقیقا کلید رمز چرایی حضور اِرمیا در برنامه آکادمی موسیقی گوگوش است.


قسمت اول آکادمی موسیقی گوگوش

 



قسمت شانزدهم آکادمی موسیقی گوگوش

 


تحول ژست و پوشش "ارمیا" طی شانزده جلسه آکادمی

به عبارتی دیگر حیا زدایی زن ایرانی توسط شبکه من و تو برای افرادی نظیر اِرمیا در داخل ایران دلیل اصلی حضور این دختر به ظاهر با حجاب در مسابقات خوانندگی می باشد.



با نگاهی واقع بینانه و نداشتن نگاه سیاه و سفید به مخاطبان شبکه، می‌توان تعداد عظیمی از طیف خاکستری را یافت که از مخاطبان اصلی برنامه آکادمی موسیقی گوگوش هستند که بسیاری از آن ها داری حجاب اسلامی هستند و مدیران شبکه بهایی من و تو با اطلاع از این موضوع و هدف قرار دادن این طیف، تیر بی‌حیایی خود را به سوی این دست افراد رها کرده اند.

"اِرمیا" هر چند با داشتن تنها حجاب سر، فردی محجبه محسوب می شود، اما پوشیدن لباس های بدن نما و آرایش نسبتا غلیظ به بهانه داشتن استیل مناسب به هنگام خوانندگی که توسط دست اندرکاران مسابقه انتخاب و طراحی می‌شود، کاملا در تضاد با احکام دینی است و این دقیقا همان اسلام آمریکایی و اسلام انگلیسی است که مدیران شبکه من و تو آن را دنبال می کنند.


مدیران شبکه من و تو با هدف ترویج سبک زندگی آمریکایی و بی حیاسازی جامعه اسلامی و خانواده های ایرانی، اِرمیا را به نمایندگی از این طبقه جامعه ایران انتخاب کرده اند تا بتواند با القای بی‌حیایی توسط اِرمیای با حجاب و ایراد نداشتن امری مانند خوانندگی، دختر و زن ایرانی را گام به گام به درّه بی حیایی سوق دهند.

اِرمیا با حضور خود در آکادمی موسیقی گوگوش و حمایت تعمدی مدیران شبکه و داوران به مراحل نهایی رسید و این امر پیامی آشکار به دختران محجبه است مبنی بر اینکه شما هم می‌توانید حتی با داشتن حجاب در مسیر های ممنوعه قدم بگذارید، غافل از آنکه قدم برداشتن در این مسیر ها به ناکجا آباد می انجامد.


مدیران شبکه من و تو برای پیش برد اهدافشان خود را محدود به اِرمیا نکرده و در بخش صدا های غایب که از آثار دریافتی از داخل کشوراست، دختری که حجابی همانند اِریما دارد را انتخاب و به عنوان بهترین خواننده آن بخش از مسابقه اعلام می‌کنند. منا 25 ساله از تهران را می‌توان نفر دومی نامید که به عنوان دختری نمونه در داخل کشور مهر تایید خود را از این شبکه دریافت کرده است و الگویی مناسب برای دختران جامعه ایران معرفی می شود.


"اِرمیا" دانسته و یا ندانسته در زمینی بازی می کند که توسط دشمن طراحی شده است و برنده نهایی آن خاندان عباسی است.
او اما برای ادامه این مسیر و ادامه خوانندگی، نیاز به همراهانی خواهد داشت. همراهانی که روند نزولی حیا در وی را تکمیل خواهند کرد و با القای بی‌حیایی به هواداران و کسانی که بیش از چند ده برنامه با اِرمیا همراه بوده اند ضربه ای مهلک وارد خواهند نمود.


"اِرمیا" برای ادامه کار بعد از آکادمی، نیاز به تبرج و خود نمایی بیشتری دارد و این امر تنها با برداشتن کامل حجاب رخ خواهد داد هر چند ممکن است زمان وقوع این امر سریع و فوری نباشد اما بدون شک برنامه ریزان برای رسیدن به اهدافشان، این امر را مد نظر دارند.


.

شورای پول ساز ملی ایرانیان و آقایان مدعی+سند

صراط:اپوزسیون خارج نشین پس از ناکامی در طرح های سریالی خود بار دیگر و با الهام از شورای ملی مخالفان مسلح سوری طرح «شورای ملی ایرانیان» را برای چپاول منابع مالی اعلام کردند؛ این شورا علیرغم برگزیدن عنوان "ملی" اما در حقیقت تلاشی است برای فریب عناصر ضدانقلاب در نمایشی دموکرات گونه ازمجموعه فعالیت های خود و همچنین نمایشی سرتاسر فریب نزد کشورهای غربی برای دریافت بودجه مالی می باشد.
 
تنها پس از چندماه از راه اندازی شورای ملی ایرانیان، جمع کثیری از امضا کنندگان منشور (اساسنامه) بواسطه عدم شفافیت در خصوص مسائل مالی و نیز مجهول بودن عناصر اصلی دخیل در شورا از ادامه حضور خود در شورا امتناع ورزیده و هر یک نوشتاری در این خصوص منتشر کردند؛ از جمله این موارد می توان به شکایت نامه "نهاد مردمی" از اوضاع و شرایط شورای ملی ایرانیان اشاره کرد که در آن «ایمان فروتن» با تاکید بر مسائل مالی شورای ملی، استعفای خود و سازمان تحت امرش را اعلام کرد.
 
 
 
در همین خصوص وب سایت ضدانقلابی «اندرباب مبارزه نستوه» می نویسد:
بسیار متاسف شدم که شب گذشته خبر استعفای "دکتر رضا تقی زاده" یکی از اساتید دانشگاه و چهره های بین المللی و خوشنام را از سخنگویی و همچنین عضویت در کمیته موقت شورا شنیدم و بسیار متاسف تر آنکه در پشت پرده شنیده می شود که اتهامی به ایشان زده اند که ایشان اصلاح طلب بوده و خواستار بر هم زدن شورا بوده است!
 
و اما چه کسی مسئول این وضعیت هست؟چرا یک شورا که ملی است و کلمه ملی بار سنگینی دارد باید خرج دو نفر شخص خاص شود که با استفاده از قدرت نام شاهزاده (ربع پهلوی) که پشت سرشان هست هر که را خواستند کنار بگذارند و هر که را خواستند بیاورند و هر که را خواستند ببرند و سر آخر هر که را خواستند مقصر و خائن و اصلاح طلب و بهم زننده شورا معرفی کنند و به راحتی کنار بگذارند و در واقع حذف کنند.

 این سوال از شاهزاده باقی است که نظر ایشان راجع به عملکر این دو فرد چه می باشد. دوستان عزیز این شورا ملی است و اگر می خواهید ملی بماند بیایید این سوال را از این دو فرد که همه مشکلات، به شهادت بسیاری، از این دو ناشی می شود بپرسید. ما باید به این روند خاتمه دهیم و شورای ملی را نجات دهیم.
 
اما خروج امضاکنندگان تنها ماجرای شورای ملی ایرانیان نبود؛ رضا پهلوی که چندی پیش با طرح هایی چون "اعلام شکایت از مسئولان بلندپایه نظام" در مجامع حقوقی بین المللی و نیز "گفتمان با هموطنان ایرانی" و ... سعی داشت خود را به عنوان عنصری فعال در مقابله با نظام ج.ا.ا معرفی نماید، این بار نیز به بهانه کاندیداتوری سعی دارد تا به هدف خود نائل آید حال آنکه کارنامه سیاه او به خوبی نمایانگر عدم کارآیی و حتی صداقت وی در برابر عناصر ضدانقلاب خارج نشین است.
 
 
بالاترین که اساسا محل حضور عناصر ضدانقلاب است در این خصوص نیز واکنش نشان داده ، کاربران بسیاری از بالاترین در ذیل مطلب مزبور، کامنت هایی با عناوین مختلف ارسال کرده اند که اندکی تامل در آن به خوبی نشان دهنده کارنامه موفقیت ربع پهلوی در 32 دو سال اخیر نزد عناصر ضدانقلاب است!/

.

جزئیاتی از تحرکات رضا پهلوی

سایت خودنویس با اشاره به جلسه رضا پهلوی با برخی نمایندگان کنگره آمریکا در تاریخ 17 اسفندماه، نوشت: «رضا پهلوی به همراه گروهی از فعالان سیاسی و نمایندگان کنگره، جلسه‌ای پشت درهای بسته داشت.»
 
خودنویس اضافه می کند: «جلسه‌ای پشت درهای بسته و با حضور «مهمانان دعوت شده» برای معرفی «شورای ملی» و بحث درباره انتقال دموکراتیک قدرت در ایران، با حضور رضا پهلوی و تعدادی از نمایندگان کنگره، امیر عباس فخرآور و کنت کتزمن برگزار شد. پنل اعضای موقت شورای ملی از جمله رضا پیرزاده، سعید گنجی، نازیلا گلستان، پایان‌بخش این برنامه بود.»
 
همکاری رضا پهلوی با آمریکا به این مورد ختم نمی شود. "باب وودوارد" روزنامه نگار شهیر آمریکا در اکتبر 1987 در کتاب "جنگهای سری سیا" پرده از ارتباط وی با "سیا" برداشت. در صفحه 85 این کتاب، "وودوارد" گفتگویی از "ویلیام کیسی" (رئیس وقت سیا) آورده است که وی در آن از «تهیه طرح سرنگونی [امام] خمینی و جایگزین کردن او با رضا پهلوی» به دستور ریگان سخن می گوید:
 
«[امام]خمینى اغلب موضوع گفتگوها در گردهمایی هاى کاخ سفید بود. این تمایل اظهار مى ‏شد که در صورت امکان دفع شرش بشود. با رئیس جمهور مباحثاتى انجام گرفته بود و بنظر مى‏ رسید که نظر او بیش از حد معمولش، به این موضوع معطوف شده است و بعد از کیسى خواسته شد عملیات مخفى براى سرنگونی [امام]خمینى و جایگزین کردن او با رضا پهلوى پسر شاه فقید را موضوع مطالعه قرار دهد و طرحى تهیه کند. وقتى کیسى این موضوع را در لنگلی6 مطرح کرد، رنگ از صورتها پرید. ایران مشکلی لاینحل بود، خانواده پهلوی از آن هم بدتر بود. در اداره عملیات سری سیا هم هیچکس حاضر نبود وارد چنین ماجرائی بشود. وزارت خارجه نیز در مقابل این تصمیم مقاومت کرد. ولی کیسی همسو با رئیس جمهور احساس کرد که حکومت باید کاری انجام دهد. بهترین فکری که به نظرش رسید، این بود که به سیا اجازه دهد که طی یک عملیات مخفی، گفتگوهایی با تبعیدیان ضد [امام] خمینی انجام داده و با برآورد و بررسی آنها دریابد که کدامیک از آنها ممکن است بتواند نیروی مخالفی بر علیه [امام] خمینی برپا کنند. کیسی این طرح را بمثابه اولین قدم مورد نیاز به کاخ سفید ارائه کرد و رئیس جمهور آنرا امضا نمود.»
 
گذشته از انواع تلاش های ناکام آمریکا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران و بر ملا شدن ادعای دروغ امروز آنها مبنی بر حذف "سیاست تغییر رژیم" با اینگونه تحرکات، رضا پهلوی برای معرفی شورای خود علاوه بر سفر به اروپا، با رسانه ها نیز گفتگوهای مفصلی ترتیب داد. بی بی سی، صدای آمریکا، کانال 1، اندیشه از جمله شبکه های فارسی زبانی هستند که زمانی از برنامه های خود را به وی اختصاص دادند تا برای شورای خود تبلیغ کند.
 
 
اما قبل از دوره گردی آقای پهلوی، گروه وی با مشکلات شدید مالی روبرو شد به طوری که در قدم اول مجبور شد برنامه ای برای جذب کمک های مالی با همکاری 2 شبکه سلطنت طلب به صورت 24 ساعته و بمدت چند رور ترتیب دهد. با توجه به جلسات جدید وی با پارلمان اروپا و کنگره به نظر می رسد این گروه در سطح عمومی و همچنین دریافت کمک های مالی نتوانسته است اقبالی داشته باشد.
 
با نگاهی به شرکت کنندگان برنامه "همیاری" گروه موسوم به "شورای ملی" دلیل عدم اقبال عمومی مشخص می شود؛ شرکت کنندگانی که به نظر می رسد بیشتر ورشکسته های سیاسی سلطنت طلب، خوانندگان دست چندم و عوامل شبکه های موسوم به "لس آنجلسی" که بعضا چند سال است که تعطیل شده اند و یا در آستانه تعطیل شدن هستند.(1)
 
اما با توجه به شعارهای به اصطلاح "دموکراسی خواهانه" رضا پهلوی در رسانه های فارسی زبان، بعید است حضور سلطنت طلبان در اطراف او به علت قرابت وی با "محمدرضا پهلوی" باشد. خود رضا پهلوی در مصاحبه با یک نشریه غیر فارسی پرده از علت این تجمع بر می دارد. وی در مصاحبه با نشریه فوکوس آلمان در پاسخ به این سوال که "آرزو دارید روزی تاج شاهی ایران را برسرگذارید؟" می گوید: «صدالبته. اصولاٌ برای من چیزی از این بهتر نیست که با هم? آنچه در اختیار دارم به کشورم خدمت کنم. در غیر اینصورت هم? این زحمت ها را بر خود روا نمی داشتم.»
 
وی در این مصاحبه صحبت های جالب دیگری هم کرده بود به عنوان مثال اینکه شاه قانونی ایران است و یا اینکه در توجیه دیکتاتوری پدرش گفته بود که، در واقع، مردم ایران لیاقت دموکراسی را نداشتند و پدر او چاره‌ای جز سرکوب و استبداد نداشته است و یا: «بسیاری از انقلابی‌های آن‌موقع امروز نزد من می‌آیند و می‌گویند: بهتر بود پدرت ما را بازداشت و اعدام می‌کرد…» و یا اینکه به ستایش سیاست مستبدانی چون سلاطین عربستان و قطر و بحرین، در مقابل ایران، پرداخته است.
 
 
شرط بندی روی اسب مرده
اما از طرف دیگر اقبال نمایندگان کنگره آمریکا به تشکیلات و گروهک هایی که در داخل کشور منفور هستند مانند سلطنت طلبان و گروهک تروریستی منافقین، به نظر می رسد این گونه تحرکات بیشتر در راستای خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران است! چرا که هر بیشتر ماهیت به اصطلاح "دموکراسی خواهانه" آمریکا روشن تر می شود، که از این جهت باید از کنگره آمریکا تشکر کرد.
 
 
(1)برخی از عوامل و برگذارکنندگان برنامه موسوم به "همیاری با شورای ملی" :
 

ضیا آتابای مدیر شبکه سلطنت طلب nitv ، "امیر شجره" مدیر شبکه سلطنت طلب پارس، "علیرضا امیرقاسمی" مدیر شبکه ضدفرهنگی طپش

 

"پرویز کاردان" مدیر سابق شبکه "اندیشه"، "نادر رفیعی" مدیر شبکه تعطیل شده "امید ایران"، "ستار دلدار" مدیر شبکه تعطیل شده "آپادانا"

 

از عوامل شبکه ها: سوزی یاشار(بازیگر دوران طاغوت)، هاله نظری(بازیگر دوران طاغوت)، الهام ستاکی(مجری جنجالی سابق صدای آمریکا)

 

جمشید دلشاد (شهردار سابق بورلی هیلز) ، امیر بهادری (طراح مشهور لباس)، تیمسار محمدحسین مهرمند (فرمانده ستاد تاکتیکی نیروی هوایی رژیم پهلوی)

 

 

لیلا فروهر، ستار، مرتضی(خوانندگان لس آنجلسی)

 

 

از راست به چپ: رضا پیرزاد(عضو کمیته موقت برگزاری شورای ملی)، سعید احمدی (دب?ر سازمان ا?ران پاد)، سوزی یاشار، مراد معلم(شورای جبهه ملی در خارج از کشور)

 

 

رضا پهلوی و فرامرز فروزنده مدیر شبکه اندیشه

 

از راست به چپ: فرامرز فروزنده (مدیر شبکه اندیشه)، (مدیر سابق شبکه امید ایران)، علیرضا امیرقاسمی (مدیر شبکه طپش)، همایون هوشیارنژاد (از عوامل سابق شبکه کانال1) ، ضیا آتابای (مدیر اولین شبکه فارسی زبان) ، مهرداد پارسا (از عوامل شبکه پارس)، آرین وطن خواه (مدیر شبکه سلطنت طلب آریامهر)، دخی عبدی (از عوامل شبکه آریامهر)

 


.

سرانجام این دو یار غار، پاچه یکدیگر را گرفتند+ سند

  مدیر تلویزیون کانال وان،شهرام همایون که به خاطر نوسانات 180درجه‌ای در مواضع سیاسی خود و برخی‌ از کارهای کاسب کارانه و عوام فریبانه به «شهرام شارلاتان» شهره است در تازه‌ترین اظهار نظر فیس‌بوکی هشدار آمیز خود ثابت کرد که وقت پای پول مفت عربستان در میان باشد به دوست و همکار 30ساله خود که همان «علیرضا نوریزاده» باشد نیز رحم نمی کند.

 
اولین خبر به نقل ازماهستیم،همایون که خود بعد از 30سال اقامت در آمریکا، استاد اخذ پوله ای باد آورده و کلان دولتی آمریکا می باشد،اینک نمی تواند مشاهده کند که دوست و همکار‌اش بعد از کارآموزی در نزد او به تنهائی پول و امکانات کلان از عربستان دریافت کرده و برای خود دفتر و دستک مستقلی باز کرده است؛ از این رو در برنامه‌های تلویزیونی خود سنگ بنای افشاگری را بصورت قطره‌ای آغاز کرده ،چرا که می داند اگر همه آنچه را که از پشت پرده بودجه تلویزیون «ایران فردا» می داند به یکباره بیان و افشا کند دیگر چیزی برای سهم خواهی‌ در دست نخواهد داشت،بنابرین با احتیاط و دست به عصا هر از گاهی‌ با ایما و اشاره مطالبی‌ را علیه نوریزاده با این امید که شاید رفیقش سر عقل بیاید و سهم او را هم بدهد، می‌گوید و می‌نویسد!
 
 
تازه‌ترین اظهار نظر قطره‌ای فیسبوکی همایون نیز که ظاهرا به عدم وجود پرچم در تلویزیون ایران فردا میپردازد در همین راستا(سهم خواهی‌) نوشته شده است،مخصوصاً جمله کنایه آمیز نوشته‌اش که می‌گوید: «البته در این زمینه توضیحاتی وجود دارد، که بماند برای بعد!»
 
همگان می دانند که دغدغه شهرام همایون آنگونه که خود در نیمه شب یکشنبه ابراز می دارد "فقدان پرچم شیر خورشید نشان" در تلویزیون ایران فردای نوری زاده نمی باشد چرا که اگر اینگونه بود چرا ادای توضیحات برای مخاطب را به بعد موکول می‌دارد؟ درد و اندوه از دست رفتن پول مفت عربستان حتی خواب را هم برای همایون حرام کرده که نیمه شبان نیز در فیسبوک بدان می‌اندیشد!
 
واقعیت آن‌ است که در آشفته بازار اپوزیسیون عده ای عوام فریب برای چپاول مال کسانی که در خارج از کشور سودای سرنگونی نظام ج.ا.ا را در سر می پرورانند کیسه دوخته اند به نحوی که حتی خوانندگان لس آنجلسی پس از ضرر و زیان در فروش آلبوم های خود رو به سوی رسانه های ضدانقلاب کرده و همگام با آنان ندای آزادی خواهی و حقوق بشر سر می دهند!
 
گفتنی است چندی پیش نیز مدیر رسانه دروغ پرداز بی بی سی فارسی، شهرام همایون را تهدید به افشاگری کرد، این اتفاق در حالی رخ داد که شهرام همایون در برنامه «آخرین لحظه» از رسوایی اخلاقی مدیران بی بی سی فارسی سخن می گفت.

 


.

ماجرای تماس اینترنتی ربع ‌پهلوی با زن بدکاره!


ربع‌پهلوی و منافقین برای سازمان جاسوسی فرانسه اهمیتی ندارند
فرانسه,ربع,پهلوی,است,که,اطلاعاتی,سلطنت,وی,اشاره,طلبان

یکی از به اصطلاح کارشناسان اطلاعاتی فرانسه طی مقاله‌ای از ارجحیت داشتن سران فتنه نسبت به گروهک تروریستی منافقین و سلطنت‌طلبان برای دولت فرانسه سخن به میان آورده است.

به گزارش موسسه راهبردی دیده‌بان، یکی از کارشناسان اطلاعاتی فرانسه طی مقاله‌ای از بی‌اعتنایی سرویس جاسوسی فرانسه موسوم به DST به ربع‌پهلوی و سلطنت‌طلبان خبر داد. وی با اشاره به دیدارهای حلقه پاریس با مجمع پارلمانی شورای اروپا و همچنین بیانیه‌ها و اظهارات مداخله‌جویانه سران دولت مستکبر فرانسه درباره سران فتنه، از ترجیح داشتن سران فتنه به ربع‌پهلوی و گروهک تروریستی منافقین برای دولت فرانسه صحبت به میان آورده است.

این به اصطلاح کارشناس اطلاعاتی از تحت نظر بودن اپوزیسیون جمهوری اسلامی توسط سازمان‌های جاسوسی فرانسه گفته و به این مطلب اشاره کرده که DST از بین همه گروه‌های ضد انقلاب از همه بیشتر بر روی ربع‌پهلوی و اطرافیانش اشراف اطلاعاتی دارد. وی در این‌باره اینچنین می‌نویسد: «فرانسویان، شاهزاده، نمایندگان و هواداران وی را در این کشور بخوبی می‌شناسند، آن‌ها به میزان تحصیلات واقعی، پیشینه کاری و بیکاری! میزان درآمد مالی، کارآیی و شخصیت طرفداران وی، بهتر از خود شاهزاده واقف هستند.»

یکی از کارشناسان امنیتی فرانسه برای نشان دادن اشراف اطلاعاتی خود بر سلطنت‌طلبان طی یک جلسه خصوصی از مکالمه اینترنتی ربع‌پهلوی با خانمی به نام «ف.ج» مقیم کانادا در چهار سال پیش که توسط «شهریار آهی» بهایی برنامه‌ریزی شده بود، پرده برداشته است. اندکی پس از این مکالمه عکس‌های برهنه این خانم بر روی اینترنت قرار گرفت. در واقع رسوایی اخلاقی ربع‌پهلوی و اپوزیسیون به حدی است که سازمان‌های جاسوسی استکبار نیز از این مسأله مطلع هستند.

فرانسه,ربع,پهلوی,است,که,اطلاعاتی,سلطنت,وی,اشاره,طلبان

ربع پهلوی در کنار دوست دخترش به همراه امیرعباس فخرآور پادوی وی

این کارشناس اطلاعاتی با اشاره به صحبت یکی از سلطنت‌طلبان به نام «باوندیان» درباره حضور ربع‌پهلوی در پارلمان انگلستان که گفته است: «حضور شاهزاده و اطرافیانش در سالن غذا خوری! پارلمان بریتانیا بوده است و در نتیجه تنها چند کنجکاو انگلیسی در گفتگوی آن روز شرکت کرده‌اند.»

نویسنده مقاله همچنین با اشاره به بی‌ثمر بودن رفت و آمدهای فرقه منافقین و ربع‌پهلوی به پارلمان اروپا و دست خالی برگشتن آنان از آن‌جا اشاره کرده و از کاسه گدایی دست گرفتن سلطنت‌طلبان و منافقین در تلویزیون‌هایشان سخن گفته است.

لازم به ذکر است که شورای دیکتاتوری ربع‌پهلوی در تلاش است تا در ماه مارچ، نخستین کنگره این شورا را برگزار کنند که بدون حمایت سازمان جاسوسی فرانسه این شورا به مشکلات عدیده‌ای برخورد کرده‌اند.


\سوپر شورای ملی\ دسته گل جدید رضا پهلوی+سند

"سوپر شورای ملی" دسته گل جدید رضا پهلوی+سند

پس از تشکیل شورای ملی‌ با گرد هم آمدن گروهای سلطنت طلب و چندی بعد استعفای برخی از اعضای آن که پیشتر به ان اشاره شده است ،رضا پهلوی در حرکتی تازه با تغییر نام شورای ملی‌ به «سوپر شورای ملی»‌ با کمک امیر عباس فخرآور در تلاش است با برگزاری کنفرانسی در واشنگتن در 6 مارس سال جاری، بار دیگر بخت خود را برای متحد کردن سلطنت طلبان و جلب نظر مثبت سیاستمدران آمریکایی‌ بیازماید.
 
 آخرین گزارش‌ها از واشنگتن حکایت از آن‌ دارد که امیر عباس فخرآور از 2 هفته پیش در تماس با برخی‌ از فعالان سیاسی تلاش دارد برخی‌ از آنها راضی‌ کند در کنفرانس مذکور شرکت و صندلی های خالی‌ را پر کنند.
 
منوچهر و نسرین محمدی از جمله افرادی هستند که با هزینه فخرآور از کالیفرنیا به واشنگتن آمده اند.
 
امیر عباس فخرآور با ارسال ایمیل به رسانه‌های فارسی زبان خواهان حضور آنها در کنفرانس شده است. در دعوت نامه ای که فخرآور به رسانه‌ها ارسال کرده ،وی خود را به عنوان دومین سخنران بعد از رضا پهلوی معرفی کرده است. نسخه‌ای از آن دعوتنامه به «تلویزیون آزاد» نیز ارسال شده است.(لینک دعوتنامه فخرآور به رسانه ها)تلویزیون مردم و تلویزیون آزاد از جمله رسانه‌هایی‌ هستند که دعوت فخرآور برای شرکت در کنفرانس مذکور را رد کرده اند.
 
علیرضا نوریزاده،رضا پیرزاده،سعید گنجی،نازیلا گلستان ،شاهین نژاد و سینا دبستانی از جمله کسانی‌ هستند که که به عنوان بنیان گذران سوپر شورا در این کنفرانس حضور پیدا خواهند کرد. منتقدین رضا پهلوی را متهم به سوء استفاده از واژه «ملی‌» می کنند و پیشنهاد آنها این است که وی بجای «شورای ملی»‌ از واژه شورای سلطنت طلبان استفاده کند که مناسب ترین واژه برای توصیف فعالیتهای او می باشد.


همه چیز از مجلس رقص و حرکات غیرمتعارف شروع شد+ مستند

 

همه چیز از مجلس رقص و حرکات غیرمتعارف شروع شد+ مستند
 به گزارش ماهستیم، امیر عباس فخرآور که دوست ‌دارد خود را «پسرک گستاخ» نامد به برکت چهره سازی‌های غیر واقعی‌ بخش فارسی‌ صدای آمریکا شخصیت کمابیش شناخته شده‌ای برای ایرانیان می باشد. وی که خود را رهبر جنبش دانشجویی می خواند با احمد باطبی چهره دیگر بخش فارسی صدای آمریکا درگیری چندساله ی داشته که چندی پیش نیز در پی افشای مکالمه تلفنی باطبی با یکی از کارمندان وزارت اطلاعات ایران این درگیری ابعاد تازه ای به خود گرفت.
 
حامیان سلطنت طلب با مشاهده همکاری مستقیم رضا پهلوی با امیرعباس فخرآور  از وی به خشم آمده و حتی در فضای مجازی نسبت به این گزینش سر به اعتراض گذاشته اند، بسیاری در فضای مجازی از جمله سایت های آزادگی و بالاترین نوشته اند که " آیا رضا پهلوی فرد دیگری را در اپوزسیون نمی شناخت که امیرعباس فخرآور را انتخاب کرد".
 
انتخاب امیرعباس فخرآور در میان مدعیان اپوزسیون از سوی رضا پهلوی تنها دو مفهوم را می رساند:
 
-در اپوزسیون کمتر کسی حاضر به همکاری مستقیم با رضا پهلوی است، این مهم از آنجا استنباط می شود که وی در جریان شورای ملی ایرانیان تنها پس از گذشت چندماه تنها ماند و مجبور به رونمایی از «سوپر شورای ملی» شد! گفتنی است در آغاز به کار شورای ملی ایرانیان بسیاری از گروه ها به زعم اینکه شورا می تواند دربردارنده نظرات مختلف باشد به آن پیوستند اما با ورود شورا به مسائل مالی و نیز اختلاف در دیگر مباحث گروه های بسیاری از آن جدا شدند!
 
-رضا پهلوی به خیال آنکه امیرعباس فخرآور لابی گسترده ی در دولت آمریکا داشته و می تواند سیل کمک های مالی دولت آمریکا را سرازیر کند، از این رو وی به فخرآور پیشنهاد همکاری مستقیم داد؛ البته تا پیش از این نیز رضا پهلوی گزینه های دیگری را مدنظر داشت اما با توجه به آنکه بسیاری از آنان در طی چندماهه اخیر دست به اقدامات جداگانه ای برای تامین منابع مالی زده اند از انتخاب آنان برای همکاری مستقیم منصرف می شود. به عنوان مثال علیرضا نوری زاد با عنایت ویژه دول عربی اقدام به راه اندازی تلویزیون ماهواره ای می کند.
 
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در ایران و نظر به برنامه مدون دولت آمریکا برای برهم زدن آرامش در انتخابات 92 بسیاری از حامیان سبز که تا پیش از این از طریق جنبش سبز توانسته بودند مبالغ گسترده ای به جیب زنند، این بار نیز بنابر سیاست همیشگی دولت آمریکا برنامه هایی را در اختیار اتاق فکر سازمان های جاسوسی قرار دادند؛ چناچه این طرح و برنامه ها مورد تایید مدیران ارشد قرار گیرد منابع مالی گسترده ای در اختیار آنها قرار خواهد گرفت.
 
اما ماجرا در اپوزسیون از این حرف ها گذشته و به خاله زنک بازی های می انجامد که هم اکنون شاهد حضور امیرعباس فخرآور در کنار رضا ربع پهلوی هستیم،تنها افسوس برای آنهایی که اپوزسیون را حتی در حد شلغم نیز باور دارند؛ به گمان نگارنده اپوزسیونی که این باشد از کارکرد در حد شلغم نیز عاجز است! اگر ماجرا را آنطور که سایت «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» عنوان می کند باور کنیم وای به حال ...
 
 
سایت «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» اما ابعاد تازه ای از پشت پرده همکاری مستقیم رضا ربع پهلوی با امیرعباس فخرآور افشا می کند؛ این سایت که سابقه طولانی در خبررسانی به شیوه غربی داشته و  توسط عناصر ضدانقلاب مدیریت می شود ابعاد تازه ای از ماجرای همکاری ربع پهلوی با فخرآور را رو می کند.
 
پایگاه خبری حقوق انسانی‌و اولیه بشر: آغاز داستان این همکاری و پیوند بر می گردد به یک مهمانی که در تاریخ 13 آوریل 2012درمنزل شخصی‌ "سینا دبستانی "برگزارشد .در این مهمانیکه نوری علی ‌و فواد پاشایی و تنی چند از اعضای حزب مشروطه به همراه فریبا داودی مهاجر وحضور پیدا می کنند و بساط عیش و نوش را می گسترانند و شروع به رقص ومی کنند، از مراسم رقص و برخی ‌از حرکات غیر متعارف فواد پاشایی با خانمفیلمبرداری می شود و این فیلم به نحوی در اختیار فخرآور قرارداده می شود و فخرآور بخشی از آن ‌ر ابه صورت عکس (اسکرین شات)در فیس بوک و وبلاگ خود منتشر می‌کند و به صورت غیرمستقیم از طریق سینا دبستانی به حزب مشروطه می فهماندکه قضیه فیلم جدی است!
 
در همان کشاکش و اوج بحران و درگیری، فخرآور قسمت‌هایی‌ از فیلم موصوف را جهت انتشار و زیر فشار گذاشتن اعضای حزب مشروطه و رضا پهلوی به «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» ارسال می‌ کند اما سردبیر سایت بنابر ملاحظات اخلاقی‌ و سیاسی حاضر به انتشار آن نمی شود، بعد از گذشت چند ماه از این کشمکش،حزب مشروطه به مصالحه و به بازی گرفتن فخرآور در شطرنج سیاست رضایت می دهد و بدین گونه سلطنت طلبان با استیصال به همکاری های همه جانبه با «پسرک گستاخ» تن در می دهند و همه رسوایی‌های ناشی‌ از این همکاری نامبارک را به جان می خرند.
 
در پایان بنابر بر خبری که صبح امروز در پایگاه اینترنتی «ایران گلوبال» درج شده این سایت خبر داده است که « درگیری و اختلاف نظر شدید بین فخرآور و اعضای سوپر شورای رضا پهلوی منجر به لغو جلسه سوپر شورای رضا پهلوی شد.مقرر شده است دفتر رضا پهلوی به صورت رسمی‌ نامناسب بودن آب و هوا را علت لغو آن اعلام کند.» این خبر توسط ماهستیم تایید نمی شود./تمام


وقتی بهائیان و شرکا برای کودکان ایران نسخه میپیچند/ 50 سالگی شور

اسفند ماه امسال «شورای کتاب کودک» پنجاه ساله شد؛ شورایی که در آخرین ماه سال 1341 تاسیس شد و حتی اتفاقی به بزرگی انقلاب اسلامی مردم ایران هم نتوانست در استمرار حیات آن خللی ایجاد کند. البته نه اینکه نهادها و مجموعه‌هایی که قبل از انقلاب تاسیس شدند و بعد از آن هم باقی ماندند به همین یک مورد محدود باشد؛ خیر! اما آنچه سبب شگفتی است این که شورای کتاب کودک توانست بدون تغییر باطنی در اهداف و برنامه های خود به کارش ادامه دهد و حتی خیلی از نفرات اصلی آن که قبل از انقلاب مجموعه را اداره می‌کردند، بعد از انقلاب هم بالای سر مجموعه هستند. این مایه تعجب است. هفته نامه نه‌دی به همین مناسبت گزارشی درباره این مجموعه منتشر کرده است که در ادامه می‌خوانید:

 

شاید شما هم با خواندن این مقدمه کوتاه کنجکاو شده باشید راجع به این شورا بیشتر بدانید. اما برای شناخت اجمالی شاید لازم نباشد متنی با این حجم را بخوانید؛ راه میانبری هم وجود دارد. همین‌که بی‌بی‌سی برای پنجاهمین سالگرد تاسیس شورای کتاب کودک کلی ذوق کرده و گزارش تجلیل آمیز رفته است، آیا کافی نیست برای اینکه هر مخاطب منصفی خط و ربط شورا را بفهمد یا لااقل در آن شک کند؟
البته ما به همین راه میانبر بسنده نخواهیم کرد و در ادامه دلایل متقن‌تری برای اثبات انحراف ریشه‌ای این شورا از اسلام و انقلاب ذکر خواهیم کرد. برای شروع بد نیست کمی از فعالیت‌ها و اهمیت این شورا بگوییم.
ویترین داخلی و خارجی ادبیات کودک ایران
همان طور که گفته شد این شورا در سال 41 و با هدف ترویج کتاب‌خوانی در بین کودکان و نوجوانان و فعالیت‌های مرتبط شکل گرفته است. چندین نهاد غیر دولتی دیگر نیز مانند انجمن دفاع از حقوق کودکان، انجمن پژوهش‌های پویا، موسسه پژوهشی کودکان دنیا، موسسه مادران امروز، کانون توسعه فرهنگی، موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران، انجمن ترویج علم و ...از سوی اعضاء شورا پایه‎گذاری شده‎اند و به نوعی شبکه‌ای از نهادهای غیر دولتی در حوزه کودک و نوجوان شکل داده‌اند.
علاوه بر همه این‌ها شورای کتاب یکی از نخستین اعضای دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان است که با نام اختصاری IBBY شناخته می‌شود. شورا در سال 1343 به عضویت این نهاد درآمد. دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان که مرکز آن در ژنو سوئیس است، نهادی فراگیر برای ترویج ادبیات کودکان و کتاب‌های مناسب برای کودکان و نوجوانان در سطح جهان است. از این رو این شورا به نوعی ویترین ادبیات کودک و نوجوان ایران را در برابر دیدگان جهانیان تشکیل می‌دهد و آنچه را که می‌پسندد در این ویترین می‌چیند. با نگاهی به نهادهای وابسته یا مرتبط به این شورا نیز می‌توان فهمید که در سایر حوزه های مرتبط با کودکان نیز این شورا تاثیرگذار است.
دو عکس از جشن تولد پنجاه سالگی شورا
تدوین فرهنگنامه کودکان و نوجوانان یکی دیگر از فعالیت‌های جدی این شوراست که از سال 58 در دستور کار شورا قرار گرفته است و حتی در سال 66 منجر به تاسیس «شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» شده است. این فرهنگنامه 5000 مدخل دارد و مختص سنین 10 تا 16 سال است تا بتواند پاسخگوی سؤالات آن‌ها درباره مسائل مختلف باشد. تا کنون 13 جلد از 26 مجلد آن منتشر شده است و توانسته سال 77 در دوره عطاالله مهاجرانی جایزه کتاب سال و در سال 79 جایزه ترویج علم ایران (یعنی یکی از مؤسسات هم‌شبکه با خود شورای کتاب کودک!) را دریافت کند. با سوابقی که در زیر خواهد آمد حتماً متوجه خطر این اقدام خواهید شد. وقتی افرادی که اعتقاد چندانی به اسلام و انقلاب ندارند برای کودکان این سرزمین فرهنگنامه تهیه کنند معلوم نیست چه بشود!
علاوه بر این‌ها، شورای کتاب کودک هر سال با انتخاب کتاب سال در حوزه کودکان و نوجوانان و همچنین ارائه گزارش از وضعیت نشر در این حوزه و ارائه لیست کتاب پیشنهادی به کودکان و نوجوانان و همچنین برگزاری دوره های آموزشی مختلف رسمی و غیر رسمی سعی می‌کند نشر کودک و نوجوان را جهت دهد. سوگمندانه باید گفت که حتی در صدا و سیما هم بدون توجه به ماهیت و سابقه این شورا، تریبون‌های مختلفی به اعضای ارشد آن داده شده است تا فعالیت خود را تبلیغ کنند؛ حالا بگذریم از نشریات و سایت‌های دولتی و غیر دولتی! حالا به نظر می‌رسد که همین مقدار برای پی بردن به اهمیت و نقش این شورا کافی باشد.
خشت اول چون نهد معمار کج
اما به‌طور طبیعی هیچ چیز به اندازه بنیانگذاران یک مجموعه در جهت دهی آن نقش ندارد و همین‌طور هیچ چیز به اندازه همین بنیانگذاران برای شناخت آن مجموعه به‌کار نمی‌آید. هیئت موسس شورای کتاب کودک در ابتدا 37 نفر بودند که تنها به چند نمونه از مهمترین آن‌ها با ذکر شرح حال بسیار مختصری اشاره می‌شود:
سناتور دکتر شمس الملوک مصاحب، که همین سناتور بودن او در زمان طاغوت به اندازه کافی معرف وی است. دکتر عباسعلی روحانی که در بخش ارتباط شورا با بهائیت نکته ای ذکر خواهد شد که در بهائی بودن (یا لااقل بهائی دوست بودن!) وی تردیدی باقی نمی‌گذارد.
لیلی آهی (ایمن) همسر بهایی معروف ایرج ایمن. لیلی آهی در تمام مدت قبل از انقلاب دبیری شورای کتاب کودک را به‌عهده داشت و نهایتا در سال 59 از ایران گریخت و به آمریکا فرار کرد. خواهر وی یعنی مهری آهی هم در هیئت موسس شورای کتاب حضور داشت. لیلی آهی هنگامی که مسئولیت بخش کودک بنگاه «نشر و ترجمه» را به‌عهده داشت کتاب‌های بهائیان معروفی چون روحی ارباب، فروغ ارباب و هوشمند فتح اعظم را منتشر می‌کرد.
نورالدین زرین کلک، تصویرگر و استاد هتاکی که همین چند سال پیش اهانت او به یک دختر دانشجوی محجبه در دانشگاه تهران سر زبان‌ها افتاد.
نورالدین زرین‌کلک، استاد هتاک، در جشن تولد پنجاه سالگی شورای کتاب کودک
توران میرهادی که هنوز که هنوز است پس از پنجاه سال همچنان عضو هیئت مدیره شورای کتاب کودک است. او سال‌ها مدیریت مدرسه فرهاد را که مدرسه ای مختلط بوده است بر عهده داشت و در چند نمونه از افراد بهائی برای سخنرانی در مدرسه دعوت نمود. محتوای آموزشی این مدرسه هم بحث برانگیز بود و به قول او در آن‌ها شعر و رقص و شادی در نظر گرفته می‌شد. در اینجا بخش‌های کوچکی از یک سخنرانی او که نشان دهنده افکارش است آورده می‌شود:
«ادبیات کودکان هیچ محدوده ای را نمی‌پذیرد، نه اعتقادات، نه مکان، نه زمان، باید فراتر از اعتقادات برود!... باید به مرحله ای برسد که هیچ نوع اعتقادی نتواند او را محصور کند!»(سخنرانی در سال 63)
او جای دیگری می‌گوید که با هم بودن دختر و پسر را تا یازده سال در مدرسه از نکات ضروری تعلیم و تربیت می‌داند!
از چپ به راست محمود کیانوش، لیلی آهی و تورانمیرهادی در سال 1345
عباس یمینی شریف که برای معرفی او و همچنین آشنایی با خط و ربطش کافی است به دو بیت از شعر مفصلی که او در مدح خاندان پهلوی سروده است توجه کنید:
«ولیعهد خوب ایران رضاست/ که فرزند شاهنشه خوب ماست
«نهم روز آبان خدایش بداد/ ز شه بانوی مهربانش بزاد»
یمینی شریف دو جایزه سلطنتی را از دربار دریافت کرده بود و سردبیر مجله ای با مدیریت شمس پهلوی را نیز به عهده داشت.
گفتنی است که درباره این افراد و سایر اعضای هیئت موسس گفتنی‌های فراوانی وجود دارد که ذکر همه آن‌ها در این مجال نمی‌گنجد. بیژن مفید، معصومه سهراب (مافی)، نسرین دخت عماد خراسانی و... نیز از اعضای هیئت موسس یا هیئت مدیره شورای کتاب کودک بودند که اگر بخواهیم کارنامه آن‌ها را هم بیان کنیم بحث به درازا می‌کشد.
کتاب‌هایی به قلم شاه ملعون در لیست پیشنهادی شورا
حال بهتر است کمی هم به فعالیت‌های این شورا بپردازیم. مرور کارنامه این شورا در قبل از انقلاب از آن جهت که در واقع جهت گیری پایه گذاران آن را نشان می‌دهد و از طرفی در آن سال‌ها این شورا بدون پروا و بی واهمه به فعالیت‌های ضد اسلامی خود اقدام می‌کرده است، حائز اهمیت است.
همان‌گونه که گفته شد یکی از برنامه های ثابت شورا انتخاب کتاب سال کودک و نوجوان است. با نگاهی به کتاب‌های انتخاب شده توسط این شورا در سال‌های پیش از انقلاب می‌توان این کتاب‌ها را در چند دسته جای داد. اول کتاب‌هایی از نویسندگان مارکسیست که گرایش‌های مارکسیستی و ضد توحیدی در آن‌ها به چشم می‌آید. سیاوش اجرائی، صمد بهرنگی، م. ا به‌آذین، علی اشرف درویشیان، رضا علامه زاده و نسیم خاکسار از این دسته‌اند. از این بین کسی چون صمد بهرنگی که نیاز به معرفی ندارد و به آذین هم در سال‌های پس از انقلاب در سیمای جمهوری اسلامی حاضر شد و رسماً به جنایات حزب متبوع خود (حزب توده) اعتراف کرد.
وجه مشترک اکثر این کتاب‌های برگزیده القای عدم وجود خدا با تاکید بر مسائلی چون نظریه تکامل داروین و اینکه انسان از نسل میمون‌هاست و... می‌باشد. مانند کتاب «هنر آدمیان نخستین» نوشته رضا علامه زاده. کتاب‌هایی در ترویج ایران باستان هم در این دوره توسط شورای کتاب کودک تجلیل می‌شوند.
اما یکی از کارهای مهم این شورا ارائه لیست پیشنهادی کتاب برای کودکان و نوجوانان است. برای پی بردن به جهت گیری این شورا در ارائه این لیست‌ها کافی است به جزئیات دو مورد از آن‌ها اشاره کنیم.
در سال 52 مجموعا 433 کتاب مناسب از نظر شورا معرفی می‌شوند که از بین آن‌ها تنها 4 عنوان کتاب جزو کتب مذهبی دسته بندی می‌شوند. سال بعد یعنی سال 53 هم جمعا 303 کتاب معرفی می‌شوند که از بین آن‌ها تنها سه کتاب در حوزه کتب اسلامی است. حال آنکه در همین لیست هفت کتاب متعلق به صمد بهرنگی است و حتی دو کتاب «مأموریت برای وطنم» و «انقلاب سفید» نوشته شاه ملعون نیز به عنوان کتاب مناسب برای کودکان و نوجوانان آورده شده است!
توران میرهادی، عضو هیئت موسس و هیئت مدیره شورای کتاب کودک، همراه با یکی از کودکان مدرسه فرهاد در دهه30
شورایی که در دامن آمریکا و دربار رشد کرد
اما وابستگی‌های شورای کتاب کودک به دربار و همچنین علاقه‌مندی اعضای آن به بهائیت چیزی نیست که قابل اتفاقاً باشد و اتفاق همین مسئله غیر قابل انکار شاهد خوبی است برای اثبات ادعایی که در ابتدای این نوشته آمد.
برای اثبات ارتباط شورا با دربار علاوه بر مواردی که درباره عباس یمینی شریف گفته شد کافی است به همین یکی دو مورد ذیل اشاره شود. علاوه بر استفاده شورا از امکانات دولتی برای برنامه های خود، در یک مورد فرح پهلوی مبلغ ده هزار ریال در سال 45 به شورا کمک می‌کند. (گزارش کتاب کودک، سال پنجم شماره یک)
یا مثلاً موسسه فرانکلین که رسماً یک موسسه آمریکایی تمام عیار بود از سال 47 چاپ نشریه «گزارش کتاب کودک» را به‌عهده می‌گیرد و این را خود شورایی‌ها در شماره چهار از سال ششم همین نشریه ذکر می‌کنند تا سندی باشد بر وابستگی این شورا به آمریکایی‌ها.
همکاری شورای کتاب کودک با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وقت که ریاستش را لیلی امیر ارجمند، ندیمه مخصوص فرح به‌عهده داشت هم خود قصه مفصلی است که بماند. درباره فساد اخلاقی و فکری لیلی امیرارجمند که 13 سال مدیر عامل کانون پرورش فکری بود ماجراهایی تعریف شده که چندش آور است.
راست: نوشآفرین انصاری، چپ: توران میرهادی
علاقه دو طرفه شورا و بهائی‌ها
حال بد نیست کمی هم درباره ارتباط تنگاتنگ و دو طرفه شورای کتاب کودک و بهائیان بنویسیم. ارتباطی که موجب می‌شود این‌ها مرگ یک بهائی معروف را تسلیت بگویند، و آن‌ها در نشریه رسمی خود مطالعه کتاب‌های مورد نظر شورا را به کودکان بهایی توصیه کنند.
در ابتدا به وعده ای که درباره عباسعلی روحانی دادیم عمل می‌کنیم. این عضو هیئت موسس شورا در نشریه ای که به تألیف او در آمده و روی جلدش بزرگ نوشته است «الله ابهی»، چنین شعری نوشته است:
«من کودک بهائیم/ خوب و تمیز و عالیم»
«صبح‌ها که از خواب پا میشم/ الله ابهی میگویم»
همان طور که گفته شد شورای کتاب کودک در نشریه رسمی خود سال سیزدهم، شماره یک، درگذشت روحی ارباب را تسلیت می‌گوید و تأسف و همدردی خود را به فروغ ارباب همسر او ابراز می‌دارد. این ارتباط دو طرفه بود. از این رو در شماره هفتم از سال سوم «ورقا» نشریه رسمی کودکان بهائی به بهائی های کوچولو توصیه می‌شود تا کتاب‌های مورد نظر شورای کتاب کودک را برای مطالعه از دست ندهند. بنابراین عجیب نیست که شورای کتاب کودک برخی کتاب‌های این بهائی را به عنوان کتاب مناسب به کودکان معرفی کرده باشد.
تقویمی به یاد جرج واشنگتن!
یکی از کارهای جالب توجه شورای کتاب کودک که به وضوح گرایش‌های آن را نشان می‌دهد در سال 45 اتفاق می‌افتد. این شورا در آن سال تقویم‌هایی را مخصوص کتابداران چاپ می‌کند و در آن مناسبت‌های خاصی را مطرح می‌کند تا کتابداران پیشاپیش به فکر برنامه ریزی برای گرامیداشت آن روز و اجرای مراسمی برای اعضای کتابخانه خود باشند. فکر می‌کنید این مناسبت‌های خاص مورد نظر شورا چه بوده است؟ برخی از آن‌ها بدین قرار است: «روز تولد جان. اف. کندی!، روز قیام (!) 28 مرداد، روز پدر در آمریکا!، روز تولد فرح پهلوی، روز تولد شاه ملعون، روز تولد ولیعهد، سالگرد سوء قصد به جان. اف. کندی!، 17 دی‌ماه (روز کشف حجاب)، روز تولد آبراهام لینکلن، روز تولد جرج واشنگتن، روز روی کار آمدن رضا خان و...»(این تقویم در نشریه گزارش شورای کتاب، سال چهارم، شماره دوم آمده است)
آیا همین تقویم به تنهایی نشان دهنده مکنونات قلبی مسئولان شورا نیست!؟ به نظر می‌رسد اگر خود آمریکایی‌ها هم می‌خواستند برای کتابدارانشان تقویمی آماده کنند بعید بود به جرج واشنگتن بهایی بدهند!
جنگ بد است، هر جنگی بد است!
اما بعد از انقلاب، شورای کتاب کودک مجبور می‌شود کمی دست به عصا تر حرکت کند و حتی با تغییراتی اندک و ظاهری در ترکیب هیئت مدیره و استفاده از چهره های کمتر شناخته شده برای خود حاشیه امنیتی بسازد. لیلا آهی از ایران فرار می‌کند اما همچنان سایه اش بر سر شورا و مهرش در دل اعضای شورا باقی می‌ماند تا در همین جشن تولد پنجاه سالگی شورا، از او و زحماتش برای شورا یاد شود. توران میرهادی همچنان عضو هیئت مدیره می‌ماند تا خیلی‌ها او را مغز متفکر شورا بدانند، ولی ریاست هیئت مدیره و دبیری شورا به نوش آفرین انصاری داده می‌شود که چهره کمتر شناخته شده ای است و سوابق ننگین برخی اعضای قبلی شورا را در کارنامه ندارد.
شورا طبیعتاً دل خوشی از انقلاب نداشت و این عدم دلخوشی را به بهانه برگزار نشدن برنامه‌هایش در بحبوحه انقلاب نشان داد. اما مخالفت شورا با دفاع مقدس عیان بود. این شورا در قالب مخالفت با جنگ، برنامه‌هایی ترتیب می‌داد که ضدیت با دفاع مقدس هم از دل آن بیرون می‌آمد. شورای کتاب کودک هم نظر با مجامعی مانند یونسکو با جنگ به معنای مطلق آن مخالفت می‌کرد و فرقی بین دفاع و تجاوز قائل نمی‌شد. نگاه به فعالیت‌های این شورا در زمان دفاع مقدس نشان می‌دهد که شورای کتاب کودک فرزندان این مرز و بوم مورد تهاجم قرار گرفته را به سمت نفرت از جنگ پیش می‌برد؛ جنگی که در آن روزها برای کودکان ایرانی چیزی جز دفاع در برابر تجاوز عراق نبود.
برای مثال این شورا در سال 59 با همراهی آموزش و پرورش بخشنامه ای را به همه مدارس می‌فرستد که دانش آموزان مقالات، اشعار و خاطرات خود را از جنگ برای شورا بفرستند. نتیجه این اقدام این بود که وقتی از میان مطالب ارسالی، برگزیده ای منتشر شد، کلیت و قریب به اتفاق خروجی آن چیزی جز فحش به جنگ و بد و بیراه نثار دفاع مقدس نبود. دقت کنید در آن زمان برای کودکان و نوجوانان ایرانی جنگ معنایی جز دفاع مقدس در حال انجام نداشت.
همچنین شورا در قالب معرفی نشریات مناسب برای کودکان پس از انقلاب، بدون اشاره به وابستگی آن نشریات به گروه‌های ضد انقلاب، به معرفی کامل این نشریات پرداخت. نشریه آذرخش مربوط به چپ منتسب به حزب توده، بهاران مربوط به چپ‌ها، فریاد گودنشین منتسب به مجاهدین خلق و... تنها چند نمونه از این نشریات است.
به داد کودکان ایران برسید
این مطلب تنها بخش کوچکی بود از کارنامه شورای کتاب کودک و اعضایش. محمدرضا سرشار بیش از بیست سال پیش در کتابی با عنوان «بیست سال تلاش» به صورت مفصل به این تشکل پرداخته است (که اتفاقاً اکثر مطالب این نوشته نیز از آن کتاب است). اگرچه آن کتاب در بازار وجود ندارد ولی با مراجعه به کتابخانه‌ها می‌توان آن را پیدا کرد و به تفصیل این مجموعه را شناخت.
جالب آنکه ده سال پیش، یکی از اعضای شورای کتاب کودک، با اشاره به همین کتاب گفته بود: «در این کتاب حتی حکم اعدام برخی افراد نیز صادر شده است. این طور نگاه کردن به ادبیات کودکان در ایران، فاجعه آمیز است.»
این درحالیست که در کتاب مذکور، تنها به پاره ای از سوابق اعضای شورای کتاب کودک در پیش از انقلاب اشاره شده است. در این کتاب، با ارایه مستنداتی روشن شده است که شورای کتاب کودک، «ملغمه‌ای از افراد توده ای و عناصر شاهدوست» بوده است. جالب‌تر اینجاست که شورای کتاب کودک تا به حال سعی نکرده است با ارایه سوابق و زندگی نامه کامل اعضای خود، به مطالب این کتاب پاسخ دهد.
مخلص کلام آنکه شورای کتاب کودک پنجاه سال است که دارد در این کشور برای انحراف کودکان مسلمان ایرانی تلاش می‌کند. این شورا با تاسیس مجموعه های مرتبط سعی در شبکه سازی همفکران، افزایش نفوذ و ایجاد حاشیه امنیت برای خود دارد. این شورا با استفاده از رسانه های مختلف، حتی صدا و سیما، خود را تبلیغ می‌کند و عملاً سعی در جهت دهی به بازار نشر در حوزه کودک و نوجوان دارد. برخی از رسانه های داخلی که از بودجه بیت‌المال ارتزاق می‌کنند برای سالگرد تولد مسئولان این شورا هم گزارش می‌روند و جشن می‌گیرند. حال آنکه نه تنها اهداف؛ اعتقادات و برنامه‌های آن نسبت به قبل از انقلاب تغییر نکرده که حتی اعضا اصلی آن نیز ثابت هستند.
شورای کتاب کودک در سایت خود مدعی شده است که بیش از هفتصد عضو رسمی و وابسته دارد؛ لازم به تذکر است که مقصود این نوشته هرگز این نیست که همه این اعضا را به یک چوب براند. و تر و خشک را با هم بسوزاند. چه بسا خیلی از این افراد(که بعضا سنشان کمتر از سن شوراست) از خاستگاه شورا و آبشخورهای فکری مسئولان رده بالای آن بی اطلاع باشند، ولی به هر حال بر همین افراد هم لازم است که کمی در این مستندات دقیق شوند و اگر واقعا با این تفکرات همسو نیستند، مسیر خود را جدا کنند.
حال آیا کسی به فکر کودکان مسلمان ایران خواهد بود!؟

.

 

چرا بی‌بی‎سی تعلق به میراث خاندان سلطنتی انگلیس را انکار می‎کند!؟/اعتراف عجیب بی‎بی‎سی به همکاری با MI6

 

شبکه پرس تی وی روز گذشته یک گزارش جنجالی از نقش ملکه انگلیس در رابطه با شبکه دولتی بی بی سی منتشر کرد.

به گزارش رجانیوز، پرس‌تی‌وی در گزارشی که در وب‌سایت خود منتشر کرده به بررسی پشت‌پرده ماجرای عذرخواهی بی‌بی‌سی از ملکه الیزابت دوم در سال 2007 پرداخت. گزارشی که نشان می دهد بی بی سی برخلاف ‍ژست بی طرفی، خود را بخشی از میراث خاندان سلطنتی می‌داند.  
ماجرا عذرخواهی بی بی سی از الیزابت دوم در سال 2007 به پخش مستند "یک سال با ملکه" از این شبکه بر می گردد.


در این مستند جر و بحث ملکه با عکاسی به نام «آنی لیبوویتز» و سپس صحنه قهر کردن او از جلوی دوربین به تصویر کشیده شده بود. جالب اینجاست که به دنبال پخش این مستند تراست بی‌بی‌سی به دبیرکل وقت «مارک تامپسون» تکلیف کرد که از خانواده سلطنتی عذرخواهی کند.


مشابه همین اتفاق 6 ماه پیش نیز تکرار شد آن هم زمانی که وابسته خبری ویژه ملکه بریتانیا در بی‌بی‌سی فاش کرد که الیزابت دوم شخصا به وزارت کشور دستور داده که یک روحانی مسلمان بریتانیایی را بازداشت کنند.
 از آنجا که طبق قانون اساسی نقش ملکه در رابطه با وزرا ظاهرا نمی‌تواند فراتر از یک مشاور باشد، این خبر نشان می دهد که پاسدار قانون اساسی انگلستان خود یکی از نقض کننده‌های آن به شمار می‌رود و حتی در سیاست های رسانه‌ای مثل بی بی سی نیز دخالت دارد.


بازتاب و تبلیغ سیاست‌های انگلیس در قالب فعالیت های خبری در رسانه‌های انگلیسی به ویژه بی بی سی امری غیر فابل انکارست. مسئولان دولتی انگلیس به صراحت اعلام کرده اند که منبع مالی بی بی سی به وسیله بخشی از مالیات‌های مردم انگلستان ، ایرلند شمالی و ولز تامین می‌شود.
البته بی‌بی‌سی و سایر رسانه‌های انگلیسی در ازای تامین بودجه خود از سوی دولت در راستای سیاست‌های مسئولان این کشور فعالیت می‌کنند.


بی بی سی : جاسوسی می کردیم


اقدام این رسانه‌ها در تقویت سیاست‌های دولت انگلیس محدود به فعالیت‌های خبری نمی‌شود چه آنکه بهره گیری از پوشش خبرنگاری برای فعالیت های جاسوسی در دیگر کشورها ازجمله قداماتی است که از سوی این رسانه در همکاری با سازمان جاسوسی انگلیس موسوم به mi6  صورت می پذیرد.


در همین راستا سایت بی بی سی در واکنش به گزارش یک روزنامه روسی که در سال 1968 میلادی منتشر شده تلویحا خبر جاسوسی خبرنگاران انگلیسی برای mi6 را تایید کرد.


"بی بی سی" ، در یادداشتی با عنوان "ماموران مخفی ام‌آی6 در رسانه‌های بریتانیا" به قلم "جرمی دانز" می نویسد: در دسامبر سال 1968 میلادی روزنامه روسی "ایزوستیا" که تحت کنترل دولت بود، رشته یادداشت‌هایی را منتشر کرد که در آنها چندین روزنامه‌نگار برجسته بریتانیایی به جاسوسی متهم شدند. این روزنامه اسامی روزنامه‌نگارانی را که مدعی بود ماموران مخفی هستند، با کد رمز آنها منتشر کرد.
به گزارش بی بی سی،  این رشته یادداشت‌ها موجی از اعتراضات را در بریتانیا به دنبال داشت: روزنامه روسی آورده بود که روزنامه‌نگاران و سردبیرانی از ساندی تایمز، آبزرور، دیلی‌تلگراف، دیلی‌میل و بی‌بی‌سی به طور مستقیم با ام‌آی6 (سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا) کار می‌کنند.


نویسنده در ادامه  با طرح این سوال که "مدارک مقامات شوروی سابق برای اثبات این ادعا چه بود؟" می نویسد: مجموعه مدارکی که مدعی بودند یادداشت‌های غیررسمی ام‌آی6 است. به نظر می‌رسید که این یادداشت‌ها، از مجموعه عکس‌هایی به دست آمده بودند که با یک دوربین جاسوسی ثبت شده‌اند.


یکی از آنها شامل جدولی بود از اسامی روزنامه‌ها، خبرنگار یا سردبیری که گفته شده بود ام‌آی6 به عنوان رابط در هر یک از روزنامه‌ها دارد، کد رمز هر یک از آنها و کد رمز طرف حسابشان در ام‌آی6.


"جرمی دانز" در ادامه با اذعان به همکاری و اجرای طرح های سازمان جاسوسی انگلیس توسط بی بی سی با طرح این سوال که "درست است که در طول جنگ جهانی دوم، بی‌بی‌سی پیام‌هایی را به رمز برای ماموران مخفی بریتانیا در پشت مرزهای دشمن پخش می‌کرد و برخی روزنامه‌نگاران هم با هدف کمک به پروپاگاندا با ام‌آی‌6 همکاری می‌کردند، ولی آیا چنین فعالیت‌هایی واقعا در دوره بعد از جنگ هم ادامه داشت؟" چنین پاسخ می دهد: نتیجه بررسی‌های رادیو 4 بی‌بی‌سی نشان داد که ظاهرا ساختار، نگارش و لحن مدارکی که روزنامه روسی چاپ کرده بود، درست است. ولی استنتاج این که آیا آنها واقعی و موثق هستند یا نه، کار راحتی نبود: ام‌آی6 هیچوقت درباره عملیات خود توضیح نمی‌دهد و مدارکش را هم از حالت محرمانه خارج نمی‌کند. تمام افرادی نیز که در این مدارک از آنها نام برده شده است، مرده‌اند.


اما بین مورخان و محققانی که تاریخ فعالیت‌های جاسوسی را بررسی کرده‌اند، همینطور روزنامه‌نگاران باسابقه‌ای که با آنها تماس گرفته شد، اتفاق‌نظری روشن وجود داشت: با وجود تمام انکارها، آنچه منتشر شد، موثق بود.
نویسنده در ادامه به نقل از "استفان دوریل" نویسنده کتاب "تاریخچه‌ای از ام‌آی‌6" آورده است: "اینها مدارک موثقی از ام‌آی6 هستند."
او اضافه می‌کند که آنتونی کوندیش، یک افسر سابق ام‌آی6 قبل از مرگ به او گفت که این سازمان در طول جنگ سرد، از روزنامه‌نگاران استفاده کرده است.


"جرمی دانز"  سپس می نویسد: شاید بتوان این موضوع را که روس‌ها چطور به این مدارک دست یافته‌اند، از تاریخ یکی از آنها حدس زد: سپتامبر 1959 میلادی.


آقای دوریل معتقد است که به احتمال زیاد، این یادداشت‌ها توسط "جورج بلیک" یک مامور مخفی کا‌گ‌ب (اداره اطلاعات و امنیت اتحاد جماهیر شوروی سابق) که با ام‌آی6 کار می‌کرد، در اختیار شوروی قرار گرفته است.
در آن زمان، "بلیک" اغلب اوقات به عنوان مامور کشیک شب در مقر ام‌آی6 در لندن انجام وظیفه می‌کرد. او وقتی برای بازرسی از داخل ساختمان می‌رفت، حین عبور از راهروهای اداره، با دوربین کوچکی که داشت، از هر مدرکی که می‌دید، عکاسی می‌کرد و آنها را به دست کاگ‌ب می‌رساند.


به نوشته نویسنده: پروفسور کریستوفر اندرو، یک تاریخ‌نگار رسمی ام‌آی5 (سازمان اطلاعات و امنیت داخلی بریتانیا) که کارشناس فناوری جاسوسی مربوط به دوره شوروی نیز هست، به تمام این احتمالات، مورد دیگری را هم اضافه می‌کند: این احتمال وجود دارد که بلیک از این مدارک عکاسی کرده و به دست کاگ‌ب رسانده باشد و بعد روس‌ها از کیم فیلبی، از جاسوسان دوجانبه سرشناس تاریخ، درباره این که چطور از آنها استفاده کنند، مشاوره گرفته‌اند.
هر چند بی بی سی گزارش خود سعی می کند ادعای روزنامه روسی درباره جاسوسی خبرنگاران انگلیسی رد کند ولی در نهایت می نویسد: بخشی از ادعای روس ها درست بود " در طول جنگ سرد، ام‌آی6 مجموعه‌ای از روزنامه‌نگاران و سردبیران را در نشریات بریتانیا به کار گرفته بود."


بی بی سی کانون اصلی فتنه رسانه ای


البته بهره گیری از خبرنگاران برای جاسوسی از سوی mi6 محدود به جنگ سرد نمی شود.
فتنه سال 88 در تهران و خط دهی بی بی سی به آشوبگران از نمونه‌های بارز بهره‌گیری سازمان‌های امنیت انگلیسی از رسانه‌ها برای رسیدن به اهداف خود است.
اخیرا نیز وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اعلام کرد برخی خبرنگاران داخلی که با سازمان های امنیتی غربی و سایت بی بی سی همکاری داشتند را دستگیرکرده است.


وزارت اطلاعات در بیانیه خود تاکیدکرده بود : این شبکه که توسط سازمان عملیات روانی دولت انگلیس (موسوم به بی بی سی ) با بهره برداری از تجارب مقطع فتنه 88 احداث و با همکاری چند دولت غربی اداره می شد، به دلیل چند لایه بودن، گستردگی ، بهره برداری از ابزار و روشهای خاص ارتباطی در ارسال اخبار و دریافت خطوط کاری از عوامل بیگانه، ماهها تحت نظر و تعقیب سربازان گمنام امام زمان (عج) قرار داشت تا سرانجام با تکمیل چرخه شناسایی عوامل داخلی، عوامل مستقر در خارج از کشور، گردآوری اطلاعات و فراهم نمودن مستندات قضایی لازم، مورد اقدام قانونی قرار گرفت. 


همچنین در اطلاعیه شماره 3 وزارت اطلاعات، کانون اصلی فتنه رسانه‌ای علیه جمهوری اسلامی، شبکه سلطنتی بی.بی.سی معرفی شد و چنین آمده است: "اطلاعات بدست آمده حکایت از اداره تعدادی از شبکه‌های رادیویی، تلویزیونی، سایت‌های خبری ضد‌انقلاب و وابسته به عناصر فتنه‌ 88 توسط هسته مرکزی مستقر در ارگان عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس موسوم به (BBC ) دارد.


پیش از این وزیر اطلاعات با اشاره به همکاری بی بی سی با سازمان های امنیتی انگلیس گفته بود: بی بی سی فراگیرترین کانون تجمع انواع و اقسام عناصر و گروهک های ضدانقلاب است و معاندترین و محارب ترین عناصر گروهک ها در آنجا جمع شده اند.از حزب بهائیت که شاکله اصلی بی بی سی را تشکیل می دهد تا سلطنت طلبان، منافقین، عناصر توده ای، پژاک، کومله، دموکرات و عناصر شاخص فتنه، که اخیرا شیطان پرستان نیزبه آنها اضافه شده اند.